اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter

هر یک از ما ممکن است در مقطعی از زندگی با ضایعه از دست دادن عزیزی مواجه شویم و به دنبال آن سوگی را تجربه کنیم که گرچه تحمل ناپذیر می نماید، اما در واقع فرآیندی است طبیعی که هدف آن التیام/بهبودی ماست. به گفته دکتر جینسگال، چنانچه رویارویی با سوگ به درستی صورت گیرد، حتا میتواند غذای بیشتری به زندگی ببخشد. جریان سوگ امری است شخصی/فردی و نحوه رو به رو شدن با مرگ شخصی که به او تعلق خاطر داریم بستگی به عوامل متعددی دارد. نظیر چگونگی وقوع مرگ، رابطه شخص با متوفی، تجارب فردی، شخصیت فرد، و میزان حمایتی که او می تواند از اطرافیان بگیرد.

در جریان از دست دادن فردی که به او علاقه مندیم، عواطف و احساسات بسیاری برانگیخته می شوند. آگاهی از اینکه ما نیز ممکن است در چنین شرایطی، دچار برخی از این عواطف بشویم و اذعان به اینکه کنترل کامل این تجربه خارج از توان ماست، شاید بتواند تا حدودی گذر از این دوران دشوار را تسهیل کند.

مراحل دوران سوگ

دکتر الیزابت کوبلر در 1969 برای دوران سوگ مراحلی را عنوان کرد. این تقسیم بندی بر مبنای تجارب وی با مریضان سرطانی بوده که به نظر بسیاری از روانشناسان در خصوص افراد سوگوار نیز مصداق دارد. این مراحل عبارتند از :

1-انکار و دوری گزینی: فرد در ابتدا ممکن است وقوع چنین فاجعه ای را انکار کند. این مرحله ممکن است بسیار کوتاه یا طولانی باشد.در این مرحله ،فرد اغلب گوشه گیر گشته و خود را از روابط اجتماعی کنار می کشد.(مثلا وقتی به شخص خبر میرسد که یکی از اعضای فامیل فوت کرده،برایش بسیار مشکل است که این موضوع را باور کند)

2- خشم: در این مرحله فرد مصیبت دیده نسبت به خود، فرد از دست رفته، یا همه ی جهان احساس خشم و عصبانیت می کند(چرا همچو کاری شد؟چرا من باید عضو خانواده خود را از دست بدهم؟چرا خدا جگر گوشه ام را از من گرفت؟)

3- چانه زنی: و میل به دیدار یا جستجوی فرد از دست رفته، از دیدگاه جان بالبی این مرحله با اشتغال ذهنی درباره فرد از دست رفته و جستجو و یادآوری خاطرات وی همراه است.(اگر پدر/ برادرم/ زنم/دوستم زنده بماند، از او بهتر نگهداری میکنم ، دوست بهتری میشوم، از او معذرت خواهی میکنم. خدایا یک شانس دیگر برایم بده!)

4- افسردگی: در این مرحله اندوه و مصیبت ممکن است به صورت احساس افسردگی ، بی تفاوتی ، و بی حسی (کرختی) در فرد ظاهر شود.(زندگی بی حاصل است. کاش زنده نمی بودم و این روز را نمی دیدم.)

5- پذیرش/قبول: زمانی است که از ماتم ، خشم، و اندوه فرد بتدریج کاسته می شود و او شروع به پذیرش واقعیت موجود می کند.(همه ی ما می میریم.مرگ جزیی از زندگی ماست.عزیز ما از دست رفت، ولی امیدوارم در دنیای دیگر آرام باشد.)

سوگواری و استرس

تجربه احساسات پیچیده نظیر خشم، غم، تنهایی، رنج، شر، و گناه نزد افراد سوگواری امری شایع است، که می تواند فشار روانی فراوانی را موجب شود.نکته اینجاست که انکار این احساسات و اجتناب از دیدن آنها به مراتب استرس بیشتری را نسبت به رویارویی با آنها به جسم و ذهن تحمیل می کند.توصیه مثبت اندیشی و فراموش کردن یا نادیده گرفتن احساسات منفی به فرد مصیبت دیده ممکن است به تلاش وی برای پنهان کردن یا انکار این عواطف منجر شود و فرآیند طبیعی التیام را به تعویق بیاندازد. (به عبارت دیگر، نیازی نیست که برای فرد سوگوار بسیار تاکید کنیم که مثبت بیاندیشد و غم و ناراحتی خود را پنهان کند، چون این خود می تواند دوران سوگواری را طولانی تر کند)

تفاوت سوگ و افسردگی

فردی که در سوگ به سر میبرد ، ممکن است بسیاری از نشانه ها ی افسردگی را نشان دهد حال آنکه سوگ برخلاف افسردگی به عنوان یکی از اختلالات روانی دسته بندی نمی شود.سوگ پاسخ طبیعی و سالم به یک مصیبت است و نه یک مریضی. سوگ گرچه دردناک است ولی هدف تطابقی دارد.انجمن روانپزشکان آمریکا به عنوان یک قاعده کلی اظهار میکند که فرد سوگوار در حالت عادی نیازی به مصرف دواهای ضد افسردگیندارد. گرچه دوا ممکن است برخی علایم سوگ را موقتا تخفیف دهد ولی از آنجا که فرد را در مقابل درد کرخت(بی حسی) میکند مانع از آن می شود که او با احساسات و افکار خود رو به رو شود و فرآیند درمان را به تاخیر می اندازد.

وقتی سوگ برای مدتی طولانی به صورت مخرب و ناتوان کننده ادامه یابد.(به خصوص در افرادی که سابقه افسردگی داشته و فاقد حمایتهای اجتماعی مطلوب باشند) ممکن است خطر بیماری افسردگی را تشدیدکند که در این صورت دریافت کمک های تخصص ضروری است.

علائم هشدار دهنده افسردگی در شخص سوگوار

-افکار خودکشی

– احساس عمیق گناه یا بی ارزش بودن

– کندی کلام و حرکات جسمی

– اختلال در عملکرد فرد در خانه، مکتب، یا محل کار و بی توجهی به نظافت شخصی

– بی علاقگی نسبت به فعالیت های که قبلا برای فرد لذت­بخش بودن

– کاهش یا افزایش ورزن به طور چشمگیر و به هم ریختن الگوی خواب

– روی آوردن به مواد مخدر و الکل

– درد یا احساس گرفتگی (ضیقی) در سینه

– توهم در خصوص متوفا(مثلا متوفی را در بیداری می بیند، یا صدایش را می شنود)

چگونه می توان به درمان خود کمک کرد ؟

-احساسات و عواطف خود را به هر طریقی که میتوانید ابراز کنید و درباره فرد از دست رفته با دیگران صحبت کنید و غم سنگین خود را بیرون بریزید. اگر دوست دارید می توانید احساسات خود را بنویسید و مطالبی که می خواستید به فرد از دست رفته بگویید و هیچ گاه فرصت آن را نیافتید به روی کاغذ بیاورید.

– چیزی به یاد او درست کنید و اگر با او علایق مشترکی داشتید آن کارها را پی بگیرید.

– به سلامت جسمی خود اهمیت دهید.خواب و استراحت کافی، تغذیه مناسب و ورزش روزانه خود را جدی بگیرید. از روی آوردن به الکل و مواد مخدر جدا خوداری کنید چون فقط باعث طولانی تر شدن این مرحله می شود.حتی از مصرف دواهای ضد افسردگی حتی المکان پرهیز کنید. رویارویی مستقیم با این درد بیشتر از فراموش کردن آن لز طریق پناه بردن به این گونه مواد کارایی دارد.

– به هیچ کس حتی خودتان اجازه ندهید برای عواطف و احساسات شما تعیین تکلیف کند. بپذیرید که می توانید از فرد از دست رفته عصبانی باشید، می توانید بر سر زمین و زمان فریاد بزنید و می توانید هر آنقدر که نیاز دارید گریه کنید. هیچ کس نمی تواند بهشما بگوید” دیگر بس است!” همچنین خندیدن نیز گناه نیست. هیچ کس حق ندارد به شما بگوید این کار “بد” است!

کمک و حمایت از شخص سوگوار

ملینا اسمیت معتقد است مهمترین عامل برای التیام سوگواری حمایت دیگران است و توصیه می کند حتی چنانچه فرد اغلب عادت به ابراز احساست و عواطف خود با دیگران ندارد، مهم است تا درباره مصیبت پیش آمده و احساسات خود صحبت کند و آنها را در خود نریزد. این حمایت می تواند از طرف دوستان و خویشاوندان، مجامع مذهبی یا عقیدتی، گروه های حمایتی، مشاور روانی یا سایر متخصصان تامین شود.

جلین جیف تاکید می کند مهمترین کاری که شما به عنوان یک دوست می توانید انجام دهید آن است که فقط در کنار فرد سوگوار بمانید. ممکن است دقیقا ندانید چه بگویید یا چه کاری انجام دهید، این چندان مهم نیست. اجازه ندهید این احساسات مانع حضور شما در کنار فرد سوگوار شود. حمایت شما در این دوران بیش از هر زمان دیگری ضروری است. مهم آن است که بدانید شما قرار نیست راه حلی برای مشکلات او بیایید یا به سوال هایش پاسخ دهید، بلکه فقط باید گوش شنوایی باری او باشید ، بدون آنکه بخواهید حضور خود را به وی تحمیل کنید.

احساس گناه یکی از مهمترین مسایلی است که فرد سوگوار به دلیل آنچه کرده یا نکرده است با آن رو به روست. در چنین مواقعی شما می توانید به او اطمینان دهید که به باور شما او آنچه را که در آن شرایط از دستش بر می آ»ده به ذهنش میرسیده یا احساس میکرده انجام داده است. مراقب باشید سوالهای شما ناشی از کنجکاوی نباشد بلکه فقط مشوقی باشد برای آنکه او بتواند درباره احساسات خود به راحتی صحبت کند، با اطمینان از اینکه شما او را مورد قضاوت قرار نمی دهید.

آنچه باید در برخورد با شخص سوگوار دانست

-به او نشان دهید که دوستش دارید،نگرانش هستید، و برای شنیدن حرفهایش آماده اید.

– در کنار او بنشینید، او را در آغوش بگیرید و به او دلگرمی بدهید.

– دباره فرد از دست رفته صریح و مستقیم صحبت کنید.

– اگر احساس می کنید نیاز به گریه دارید، خودداری نکنید.

– درباره پیامدهای آنچه پیش آمده سوال نکنید ، اما به حرفهای او در این زمینه گوش دهید.

– از پند و اندرز دادن یا ارایه راه حل های سریع خودداری کنید.

– درد و اندوه او را کوچک جلوه ندهید.

سوگواری در موارد خودکشی

خودکشی یک فرد ترس ها، شک ها و سوالات دردناکی را در نزدیکان وی بر می انگیزد. به خصوص اینکه در بعضی فرهنگ ها اقدام به خودکشی عملی ضد الهی و شرم انگیز نیز تلقی می شود.نزدیکان این افراد همواره به نوعی خود را گناهکار احساس می کنند و از قضاوت دیگران نسبت به خود بیمناک هستند. احساس شکست، شرمساری، و سر زنش غم از دست دادن را سنگین تر و رویارویی با آن را به مراتب دشوارتر میکند.

جین سگال به افرادی در این شرایط موارد زیر را توصیه می کند:

-بجای مصروف نگه داشتن ذهنتان به تصوراتی که درباره خودکشی وجود دارد، بیشتر روی بهتر شدن خود تمرکزکنید.

– خودکشی شخص از دست داده را هر قدر هم که برایتان سخت باشد، پنهان نکنید. اگر سعی کنید که خودکشی او را به صورت یک راز حفظ کنید، قادر نخواهید بود تا آزادانه درباره آن صحبت کرده و راه درمان خود را سد کنید.

– درباره فرد از دست رفته با دوستان و اعضای خانواده صریح و روشن صحبت کنید تا همه بتوانند احساس خود را در این زمینه بیان کنند.

– می توانید به یاد عزیزی که از دست داده اید کاری نیک برای دیگران انجام دهید.

– احساس گناه را از خود دور کنید، چون خودکشی می تواند علل متفاوت و پیچیده ای داشته باشد و بسیاری از مواقع حتی متخصصان نیز به سختی می توانند به این افراد کمک کنند.

– حادثه تلخی که پشت سر گذاشته اید ممکن است عوارض رفتاری و روانی خاصی را به دنبال داشته باشد. اگر احساس می کنید قادر به مقابله با این مشکلات نیستید به دکتر اعصاب و روان ، روان شناس، یا مشاور مراجعه کنید.

  ناراحتی در مقابل مرگ و ترک عزیزان فرآیندی بهنجار و طبیعی است اما اگر از حد طبیعی خارج شود موجب اختلال می شود. اگر سوگ بصورت حل نشده باقی بماند تسکین و شفای فرد داغدیده با تاخیر مواجه خواهد شد و حتی ممکن است هرگز صورت نگیرد. مشاوره بازتوانی سوگ دیده عبارتست از بکارگیری اصول و فنون مشاوره خاص برای کمک به افراد مصیبت دیده آنی و بدون ریشه عمیق روانی جهت تسهیل ناراحتی حاصله، تا مشکل و ناراحتی ناشی از مصیبت در یک چهارچوب زمانی معقول قرار گرفته و سازگاری فرد با محیط فقدان صورت گیرد  و حرکت بسوی زندگی طبیعی و عادی فراهم آید.

علایم سوگ :

1) علایم عاطفی: خشم، احساس گناه، اضطراب، خستگی، کرختی، پریشانی

2) علایم جسمانی: تنگی نفس، ضعف عضلانی، تپش قلب، فشار در قفسه سینه و…

3) علایم شناختی: ناباوری، توهم، احساس حضور متوفی و…

4) علایم رفتاری: اختلال در خواب، حواس پرتی، بیقراری، اختلال اشتها و…

 تبعات عدم درمان سوگ:

اگر سوگ که ناشی از فقدان عزیزان است، بصورت حل نشده باقی بماند تسکین و بهبود شرایط فرد داغدیده با تاخیر روبرو خواهد شد  و حتی ممکن است که درمان آن هرگز صورت نپذیرد، همچنین ممکن است فرد به مرور دچار اختلالاتی از جمله : توهم، اختلال خواب، هذیان و فراموشی، اختلال اشتها، افسردگی، اضطراب، احساس گناه، گوشه گیری اجتماعی و همچنین انواع گوناگون بیماریهای جسمی گردد.از میان تمام روشهای مختلفی که جهت درمان سوگ وجود دارد، درمان گروهی برای این عارضه مناسبترین روش است چرا که فرد در گروه راحت تر به تخلیه خشم، هیجانات و سایر احساساتش می پردازد و اعضای گروه در روند بهبود شرایط روحی و انطباق با شرایط کنونی یکدیگر موثرتر خواهند بود.

انواع سوگ :

۱) سوگ بهنجار: معمولا ابتدا به صورت حالت شوک بروز می کند که فرد داغدیده دچار احساس گیجی و کرختی می شود به صورتی که قادر به درک آنچه اتفاق افتاده نیست. این حالت می تواند زودگذر باشد سپس گریه و آه کشیدن برای ابراز ناراحتی و رنج بروز می کند ضمن اینکه اشکال در تمرکز, احساس ضعف, کاهش اشتها, اشکال در تنفس و تکلم و کاهش وزن نیز بسیار شایع است.

2) سوگ بیمارگونه: که حدود 6 ماه پس از فقدان ظاهر می شود و علیرغم آگاهی کامل بازمانده میل به انکار فقدان وجود دارد. فرد داغدیده مدام در حال انتظار بازگشت متوفی است و در عین حال از چنین احتمالی نیز بیمناک است این موضوع بیانگر انکار دوسوگرایانه درباره متوفی قبل از فوت است.

3) سوگ افراطی: که در آن فرد به احساس های خرد کننده گرفتار و به رفتارهای ناسازگارانه متوسل میشود. بروز غمگینی بصورت افسردگی و اضطراب به شکل هراس و ترس مرضی حاکی از سوگ افراطی است.

4) سوگ مزمن: که بیش از حد طول می کشد و هرگز به نتیجه رضایت بخش نمی رسد. در این نوع سوگ علیرغم آگاهی فرد نسبت به وضعیت خویشتن، واکنش مزمن ادامه یافته و خود به خود به پایان  نمی رسد.

5) سوگ تاخیری: فرد به هنگام مواجهه با فقدان نوعی واکنش عاطفی نشان می دهد ، اما اگر درجه شدت واکنش کمتر از درجه اهمیت فقدان باشد در صورتیکه در آینده با فقدان دیگری مواجه شود نشانه هایی را بروز می دهد که از شدت بیشتری برخوردار است.

6) سوگ پوشیده: فرد نشانه ها و رفتار هایی را تجربه می کند که مشکلاتی را برای آنها ایجاد می کند اما تشخیص نمی دهد که این واکنش ها با موضوع فقدان ارتباط دارد. این نوع سوگ بصورت نشانه های جسمی و رفتارهای غیرعادی و ناسازگارانه بروز می کند.

7) سوگ انتظار: واکنشی که پیش از مرگ متوفی ظاهر می شود. واکنش سوگ قبل از فقدان غیر قابل انتظار است که معمولا با مرگ متوفی خاتمه می یابد. این نوع سوگ برای اطمینان برای اطرافیان در مواجهه با مرگ تدریجی ظاهر می شود.

5/5

این نوشته را به اشتراک بگذارید.

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در google
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram